***شش ماهگیت مبارک ناز نازی من ***

دختر نازم چشم رو هم نهادیم تو شدی شش ماهه . شاید باورت نشه ولی از پنج ماهگیت تا شش ماهگیت رو اصلا نفهمیدم چطوری طی شد. چون افتاد توی اسفند ماه و خرید شب عید و خانه تکانی و خلاصه حسابی حواسمون پرت شد و یهو دیدیم که هفتم فروردین ماه رسیده و شما دخمل ناناسی ما شش ماهت تمام شد و وارد هفت ماهگیت شدی عزیزم .

مامانی چون توی دید و بازدیدهای عید بودیم نتوانستم برای شش ماهگیت کیک درست کنم . حالا بعدا تلافی میکنم برات عزیزم .

از شش ماهگیت بگم که دخترم حالا دیگه داری سعی می کنی بشینی ، کمرت رو وقتی روی زمین خوابیدی بلند می کنی ، وقتی دمر میخوابی باسن کوچولوت رو میاری بالا طوری که انگار میخوای چهار دست و پا راه بری و خلاصه کلی قوی شدی مامانی .

عزیزم قهقه هات خیلی بیشتر و بیشتر شده، طوری که با هر حرکت غافلگیرانه ای شروع می کنی به قهقهه زدن و کلی هم ذوق قاطیش می کنی که دیگه بیشتر دل ما رو ببری کلک . خودتم فهمیدی که خیلی برامون عزیزی بیشتر دلبری می کنی .باشه عیب نداره منم انقدر بوست می کنم که صدات در بیاد .

خودتو موش می کنی عزیزم .یعنی صورتت رو مثل یه موش کوچولو جمع می کنی که خیلی هم بامزه میشی . یه عکس هم ازت گرفتیم زمانی که خودتو موش کردی .

شیطون بلا همش دوست داری باهات بازی کنم . وقتی تنها میشی بلافاصله صدا میکنی که بیا من تنها شدم . قبلا خیلی تنهات می ذاشتم . تلویزیون تماشا می کردی و خلاصه سرت رو گرم می کردی الان خیلی بلا شدی همش دوست داری پیشت باشم .موقع تلویزیون دیدن هم باید کنارت باشم . وقتی حواست نیست یواشکی صحنه رو ترک می کنم ولی هنوز به آشپزخانه نرسیدم صدات در میاد . الهی قربونت برم.

الماس های قشنگ توی دهانت هم هنوز در نیامده و فکر می کنم این یکی دو هفته که یه کم بد غلقی می کردی بی ربط به مسئله دندون هات نباشه . در حال حاضر لثه هات حالت مستطیلی شکل به خودش گرفته و هر کی دید گفت که دیگه کم مانده دندونات بیاد بیرون . امیدوارم عزیزم راحت و بی دردسر دندون در بیاری چون مامانی من طاقت ناراحتی و بی قراری تو رو ندارم .